ضرورت انجام غربالگری برای تشخیص سندرم داون جنین

به گزارش روابط پایگاه اطلاع رسانی علوم آزمایشگاهی ایران، شرح اولیه سندرم داون (DS)، در سال 1866، به جان لنگدون داون، یک پزشک از کورنوال، انگلستان نسبت داده شده است. بیش از 90 سال بعد، علت کروموزومی مشخص شد و این بیماری سندرم داون نام گرفت.

پتانسیل رشد و اجتماعی شدن افراد مبتلا به DS به طور فزاینده ای محقق شده است، و حمایت اولیه از کودکان آسیب دیده و خانواده های آنها به طور گسترده اجرا می شود، اگرچه نابرابری در دسترسی به مراقبت های بهداشتی و سایر منابع حمایتی هنوز وجود دارد.

تنوع فنوتیپی قابل توجهی در بین بیماران وجود دارد و ناتوانی ذهنی معمولاً متوسط ​​است اما از خفیف تا شدید متغیر است، در حالی که عملکرد اجتماعی اغلب نسبت به اختلال شناختی بالا است. همچنین تفاوت هایی در بروز و تظاهرات DS بر اساس پیشینه قومی و منطقه جغرافیایی وجود دارد.

نسخه سوم کروموزوم 21، تریزومی 21، مدتهاست که به عنوان عامل DS شناخته شده است. 200 تا 300 ژن در کروموزوم 21 و همچنین عوامل اپی ژنتیکی به عنوان عوامل موثر در ویژگی های بالینی این سندرم شناسایی شده اند. ژن های متعدد هم روی کروموزوم 21 و هم در سایر مکان های ژنوم، مانند پلی مورفیسم های مولکول چسبندگی سلولی سندرم داون (DSCAM) و ژن پروتئین پیش ساز آمیلوئید، به تنوع در تظاهرات بالینی کمک می کنند. تریزومی 21 یا به صورت عدم تفکیک، با حضور 47 کروموزوم، یا با انتقال یک کروموزوم اضافی 21 به کروموزوم دیگر رخ می دهد.ویژگی های بالینی بین دو علت تریزومی 21 تفاوتی ندارد.موزائیسم تریزومی 21 و تریزومی جزئی 21 از دیگر تشخیص های ژنتیکی هستند و معمولاً با ویژگی های بالینی کمتر DS همراه هستند.

توسعه غربالگری قبل از تولد بدون سلول (cfDNA) و تعیین توالی موازی DNA بدون سلول پلاسما مادر ( parallel sequencing of maternal plasma cell-free DNA ) منجر به تغییراتی در رویکرد تشخیص قبل از تولد DS شده است. استفاده از این نوع غربالگری غیرتهاجمی قبل از تولد، استفاده از آزمایش های تهاجمی (یعنی آمنیوسنتز یا نمونه برداری از پرزهای کوریونی) را کاهش داده است، اگرچه تفاوت های منطقه ای و فرهنگی در میزان غربالگری غیرتهاجمی وجود دارد.

ویژگی بالای cfDNA برای تشخیص DS (99.7٪) برای والدینی که ناقل یک جابجایی هستند و برای زنی که در معرض خطر بالای داشتن جنین مبتلا هستند، ارزشمند است. باید در زمان تشخیص پیش از تولد DS در مورد ارزیابی احتمالی جنین از نظر نقایص قلبی و گوارشی قابل درمان بالقوه اطلاعاتی به والدین داده شود. اگر سونوگرافی پیش از تولد ناهنجاری های مادرزادی را نشان دهد، والدین به احتمال بیشتری آزمایش های تشخیصی (cfDNA) را انتخاب می کنند.

تجزیه و تحلیل ژنتیکی کاریوتایپ به دست آمده از آمنیوسنتز یا نمونه برداری از پرزهای کوریونی 99 درصد دقیق است و برای تشخیص قطعی DS مورد نیاز است، که می تواند به تصمیم گیری والدین در مورد ادامه بارداری یا مطالعات تشخیصی اضافی قبل از تولد کمک کند.

پزشکان باید بدانند که اطلاعات به اشتراک گذاشته شده قبل از تولد یا در زمان زایمان در مورد تشخیص مشکوک به DS تأثیر عمیقی بر والدین دارد.

اطلاعات باید با همدلی، در اسرع وقت، در یک محیط خصوصی، و با حضور اعضای خانواده یا دوستان حامی ارائه شود. والدین اطلاعات مربوط به علت DS، بیماری های شایع پزشکی مرتبط، و آینده احتمالی جنین یا نوزاد مبتلا را ارزشمند می دانند.

هنگام زایمان، پرستاران و پزشکان معمولاً از احتمال DS بر اساس ظاهر نوزاد آگاه هستند. معاینه فیزیکی دقیق ترین ارزیابی اولیه تشخیصی است و یک پزشک با تجربه، عادت بدن و ویژگی های فیزیوگنومیک را که اغلب با هیپوتونی عضلانی همراه است، DS تشخیص می دهد.

هنگامی که پس از زایمان به DS مشکوک شد، مناسب ترین آزمایش ژنتیکی کاریوتایپ است (جدول 2)، زیرا نتایج برای مشاوره ژنتیک ضروری است. اگر تأیید تشخیص فوری برای تصمیم گیری در مورد مدیریت بالینی مورد نیاز باشد، نتایج هیبریداسیون فلورسانس درجا (FISH) کروموزوم 21 معمولاً در یک روز به دست می آید. تشخیص تریزومی 21 با استفاده از FISH توسط کاریوتایپ دنبال می شود تا مشخص شود که آیا علت جابجایی یا عدم جدایی است. برای والدینی که فرزند مبتلا به DS داشته اند، خطر داشتن فرزند دیگری با این سندرم به سن مادر، نتایج کاریوتیپ و نوع جابجایی در صورت وجود بستگی دارد.

بهبود مدیریت بیماری های مادرزادی قلبی به افزایش امید به زندگی بیماران مبتلا به DS از 30 سال در 1973 به 60 سال در سال 2002 کمک کرده است.نوزادانی که در ابتدا تحت تأثیر عوارض فشار خون شریان ریوی قرار نمی گیرند، ممکن است در دوران کودکی یا بعداً علامت دار شوند. ترمیم زودهنگام نقایص قلبی و نظارت بر انسداد راه هوایی برای به حداقل رساندن خطرات نارسایی قلبی و بیماری عروق ریوی برگشت ناپذیر توصیه شده است.

نظارت بر فشار خون شریان ریوی در طول دوران کودکی نشان داده شده است، زیرا این اختلال با سایر شرایط شایع در بیماران مبتلا به DS، از جمله بیماری انسدادی راه هوایی (آپنه انسدادی خواب)، ریفلاکس معده به مری، و چاقی همراه است که نیاز به ارزیابی و مداخله برای پیشگیری دارد. مدیریت راه هوایی در بیماران مبتلا به DS به دلیل کوچک بودن راه های هوایی برای سن بیمار، میکروگناتیا، ماکروگلوسی نسبی، تنگی نای ناشی از حلقه های کامل نای، هیپوتونی و بیماری انسدادی راه هوایی یک چالش است. در نتیجه، اختلالات تنفسی از علل شایع بیماری و مرگ در کودکان و بزرگسالان را تحت تاثیر قرار داده است.

ادغام اجتماعی و سازگاری ملاحظات مهمی در ایجاد توانایی های فکری کودک مبتلا به DS و ارزیابی سطح استقلالی است که یک کودک یا بزرگسال می تواند به آن دست یابد. این نتایج به بهینه سازی گفتار و ارتباطات بستگی دارد. اختلال شنوایی، که ممکن است در طول زمان در نوسان باشد، در DS رایج است، و رشد گفتار به خوب شنوایی بستگی دارد. ارزیابی دقیق و درمان اختلال شنوایی به ویژه برای کودک در معرض خطر ناتوانی ذهنی مهم است.

برای کودکان 10 سال یا بیشتر، نمودار شاخص توده بدنی مرکز ملی آمار سلامت به عنوان بهترین شاخص چاقی بیش از حد در این گروه سنی استفاده می شود. در بزرگسالان مبتلا به DS، بسیاری از مشکلات در DS از جمله آپنه انسدادی خواب، دیابت و شرایط قلبی ریوی را پیچیده می کند. نظارت بر روند افزایش وزن به تشخیص و مداخله زودهنگام کمک می کند تا به ترویج الگوهای سالم غذا خوردن و فعالیت کمک کند.

ناهنجاری های خونی در بیماران مبتلا به DS رایج است که به صورت میلوپوئز غیرطبیعی گذرا (که قبلاً اختلال میلوپرولیفراتیو گذرا نامیده می شد) در دوران نوزادی، کمبود آهن در دوران کودکی و افزایش بروز لوسمی ظاهر می شود. میلوپوئیز غیرطبیعی گذرا، نوعی پره لوسمی میلوئیدی، در 10 درصد از نوزادان مبتلا به DS رخ می دهد.

این اختلال که عمدتاً در نوزادان تازه متولد شده و تقریباً همیشه قبل از 5 سالگی رخ می دهد، معمولاً خود به خود برطرف می شود، اما تشخیص زودهنگام و نظارت توسط متخصصان هماتولوژی کودکان توصیه می شود، زیرا خطر ابتلا به سرطان خون در بیماران مبتلا به میلوپوئز غیرطبیعی گذرا 20 تا 30 درصد است..

لوسمی مستقل از میلوپوئز غیرطبیعی گذرا در 2 تا 3 درصد از همه بیماران مبتلا به DS، به ویژه لوسمی میلوئید حاد، که به درمان های فعلی پاسخ می دهد، و لوسمی لنفوبلاستیک حاد، که در کودکان مبتلا به DS نتیجه ضعیف تری نسبت به آنهایی که انجام نمی دهند، ایجاد می شود.

مسائل بهداشتی و مسیر زندگی افراد مبتلا به DS پیچیده است و این وضعیت با بسیاری از مسائل متفاوت پزشکی، روانی و اجتماعی از دوران نوزادی تا بزرگسالی همراه است. افراد مبتلا به DS و خانواده های آنها عموماً نگرش مثبتی دارند و تمایل خود را برای زندگی با کیفیت بالا که بر اساس نقاط قوت و مهارت های کودک یا بزرگسال آسیب دیده است، ابراز می کنند.

(برگرفته از مجله New England Journal of Medicine)