ارتباط میکروبیوم دستگاه گوارش با سرطان مجرای صفراوی

به گزارش روابط پایگاه اطلاع رسانی علوم آزمایشگاهی ایران، مطالعه اخیر منتشر شده در مجله Microorganisms ترکیب میکروبیوم را در بیماران مبتلا به سرطان مجرای صفراوی بررسی می کند.

سرطان مجرای صفراوی طیف وسیعی از آدنوکارسینوم های تهاجمی از جمله سرطان کیسه صفرا و کلانژیوکارسینوما را شامل می شود. کلانژیوکارسینوما، که اغلب با پیش آگهی ضعیف همراه است، می تواند بیشتر به عنوان کلانژیوکارسینوم داخل کبدی (ICC) و کلانژیوکارسینوم خارج کبدی طبقه بندی شود.

میزان بروز سرطان مجاری صفراوی با توجه به مناطق و زیر گروه های جغرافیایی متفاوت است. در سال های اخیر، شیوع جهانی ICC از 0.44 به 1.18 مورد در هر 100000 نفر افزایش یافته است. برخلاف ICC، کلانژیوکارسینوم خارج کبدی به طور متوسط ​​از 0.95 به 10.2 برای هر 100000 نفر در یک دوره 40 ساله افزایش یافته است.

هزاران میکروارگانیسم در اندام های مختلف از جمله معده، پوست، کبد و روده وجود دارند که همگی بر عملکردهای فیزیولوژیکی مختلف از جمله تنظیم سیستم ایمنی تأثیر می گذارند.

مطالعات قبلی نشان داده اند که میکروبیوم دستگاه گوارش می تواند با تظاهرات سرطان و اختلالات متابولیک مرتبط باشد. به همین ترتیب، فناوری توالی یابی نسل بعدی (NGS) ارتباط بین سرطان مجرای صفراوی و میکروبیوم را برجسته کرده است.

در مقایسه با افراد سالم، بیماران مبتلا به سرطان مجرای صفراوی سطوح انتروباکتریاسه افزایش یافته و سطوح Faecalibacterium، Clostridia و Coprococcus کاهش یافته است.

نمونه مدفوع بیماران مبتلا به سرطان مجاری صفراوی نیز سطوح بالایی از انتروباکتریاسه را نشان داده است. در واقع، حدود 50 درصد از گونه های انتروباکتریاسه شناسایی شده در نمونه های صفراوی بیماران مشابه سویه های شناسایی شده از نمونه مدفوع در سطح operational taxonomic unit (OTU) بودند.

مطالعات قبلی یک رابطه بین دیس بیوز روده و بروز ICC را مشاهده کرده اند که احتمالاً به دلیل ارتباط بین میکروبیوتای روده، پروفایل های سیتوکین و اسید صفراوی است. بیماران مبتلا به ICC در مقایسه با بیماران مبتلا به کارسینوم سلولی کبدی سیروز کبدی و افراد سالم، تنوع α و β قابل توجهی را نشان می دهند.

ICC با سطوح بالاتر Lactobacillus، Actinomyces، Alloscardovia و Peptostreptococcaceae مرتبط است. نسبت پلاسما به مدفوع گلیکورسودئوکسی کولیک اسید و تائوروسودئوکسی کولیک اسید (TUDCA) به طور قابل توجهی در ICC مشاهده شده است. Dietziaceae، Pseudomonadaceae و Oxalobacteraceae نیز در بافت های مجرای صفراوی شناسایی شده اند.

مطالعات ژنومی وجود استرپتوکوک، انتروکوک، باکتریوئید، کلبسیلا و پیرامیدوباکتر را در میکرو فلور صفراوی نشان داده است. این باکتری ها نقش مهمی در شروع کلانژیوکارسینوم دارند. بنابراین، این میکروب ها می توانند به عنوان یک نشانگر زیستی برای این وضعیت استفاده شوند.

کلانژیوکارسینوم خارج کبدی با کاهش سطح Nesterenkonia اما فراوانی Methylophilaceae، Prevotella، Fusobacterium، Actinomyces، Helicobacter pylori و Novosphingobium همراه است.

التهاب طولانی مدت نقش مهمی در ایجاد سرطان کیسه صفرا دارد که بر مجاری صفراوی نیز تأثیر می گذارد. خطر ابتلا به سرطان کیسه صفرا در حضور عفونت های باکتریایی افزایش می یابد که می تواند باعث التهاب مزمن، سم سرطان زا و تولید متابولیت شود.

Fusobacterium nucleatum و Escherichia coli گونه های غالبی هستند که در صفرا بیماران مبتلا به سرطان کیسه صفرا شناسایی شده اند. وجود سالمونلا تیفی در کیسه صفرا نیز ممکن است بر شروع سرطان کیسه صفرا تأثیر بگذارد.

تاثیر میکروب های میزبان در تشخیص و درمان سرطان مجاری صفراوی:

اگرچه ایمونوتراپی یک رویکرد رایج برای درمان تومورهای بدخیم است، اثربخشی آن به طور قابل توجهی تحت تأثیر فلور روده و عوامل محیطی است. بسیاری از مطالعات نشان داده اند که میکروبیوم روده بر پاسخ به مهارکننده های ایست بازرسی ایمنی (ICI) تأثیر می گذارد. این مطالعات همچنین ارتباط بین میکروبیوم روده و مقاومت ایمنی تومور را برجسته کرده اند.

استفاده استراتژیک از پروبیوتیک ها برای تنظیم ICI می تواند نقش موثری در کنترل باکتری های مضر با پتانسیل سرطان ایفا کند. گزارش های اولیه کارآزمایی بالینی نشان دهنده نرخ پاسخ متوسط ​​درمان نقطه ای بازرسی ایمنی (ICT) در کلانژیوکارسینوما است.

غربالگری تاکسونومیک یک استراتژی مهم برای شناسایی نشانگرهای زیستی است که می تواند برای ارزیابی پاسخ های بالینی به ایمونوتراپی ها استفاده شود. تغییر ترکیب و تنوع میکروبی روده می تواند یک استراتژی موثر برای تعدیل پاسخ به ایمونوتراپی سرطان باشد.